خروس
ابراهیم گلستان
نشراختران- تهران تابستان 1384
نشراختران- تهران تابستان 1384
.....گلستان با توانائی های کم نظیرش با استفاده از تجربه سینما قلم و عدسی را بهم آمیخته، و از این طریق مخاطبین خود را به حوزه « اندیشه و فکر» میکشاند و رهایش میکند. برای درک داستان هایش، میباید در بستر حوادث با چرخشی دایره وار، پیش رفت تا پایان کار. در بیشتر آثارش انگاری عدسی دوربین جای قلم را گرفته بین مردم میچرخد و خواننده، با چشم و هوشش میبیند که هنرمند، روی صورت قهرمانان داستان «زوم» کرده؛ با همان معصومیتِ تصویری، بازیگران را میکاود . مینویسد. به صحنه می کشاند. بی کمترین ادا و اصول. رک و روراست. با صراحت کلامی کم نظیر.....
4 Comments:
http://www.nilgoon.org/articles/m_ghaed_on_golestan.html
By Anonymous, at 3:39 PM
با درود به رضا جان اغنمی تازه خدمت رسیدم دستتان درد نکند زحمت می کشید. خواستم عرض ادبی کرده باشم.
By Mo, at 2:29 PM
سلام
میخواستم بیشتر با شما آشنا شوم. اگر مایل باشید خبر بدهید
By Anonymous, at 2:42 AM
سلام آقا رضا
نقدتان فوق العاده خوب بود.
فقط می خواستم چند تا نشانه ی دیگر در جهت نشان دادن سلمان به عنوان نماد اعتراض را روشن تر کنم.
1)آیا بین حرکت دست سلمان که به صورت رفت و برگشتی حرکت می کرد
با حرکت پاندول ساعت تشابهی نبود؟
2) آیا سلمان تنها شخصیت ساکت داستان نبود که بر تمام جریانات دور برش آگاهی داشت ؟
3) براستی گفتید که اشک سلمان نمادی است.گریه نمادی است حاکم بر گذر از سنت به مدرنیته که ابتدایی ترین ابزار نسل یا نسلهایی است که به آگاهی در برابر سنتهای جهل انگیز نسل قبل می ایستند.
خود را جای دوربین گلستان بگذارید وبا
zoom out
از چهره ی سلمان به عقب بروید تا نهایتآ به در چوبی و کله ی چوبی گچ مالی شده برسید در حالی که جسم خروس و اهالی خانه در حیاط خانه اند.
چه می بینید؟
آیا این اشک فریاد خروسی تازه نیست که تا قبل از ان خفه شده بود؟
By Anonymous, at 11:27 PM
Post a Comment
<< Home