کتاب سنج-نقد وبررسی و دیگر یادداشتها....

Monday, January 10, 2011

درددل یک کارگر

برگرفته از سایت نیاک

سلام آقای احمد سیف . از خوانندگان همیشگی شما هستم و البته تخصصی در اقتصاد هم ندارم . تکنیسین مکانیک هستم و خواستم نظرم رو در این زمینه بنویسم .
خب من فکر می کنم این وسط آدم هایی مثل من که تنها زندگی می کنند و سهمشون هم چهل هزار تومان بیشتر نیست بیشتر ضرر کردند . خب من یک صورت از مخارج را براتون می نویسم خود شما و خواننده های شما قضاوت کنند که با این چهل هزار تومان و حذف سوبسیدهای انرژی و ... من نوعی چه کار کنم .

کار من تعمیر ماشین آلات سنگین است .یک کار سنگین که کمردرد هم گرفتم و سختی کار هم به ما نخورده از نظر قانونی که زودتر بازنشسته بشیم . چون با سنگینی کار فکر نمی کنم بتونم 30 سال کار کنم .
مجرد هستم . 33 سال دارم و جدا از خانواده زندگی می کنم.
حقوقم بعد از 15 سال 600.000 تومان است . از سال 1375 سابقه بیمه دارم .از ساعت 6 صبح از خانه میرم بیرون تا 7-8 شب که برسم منزل .
مصرف برق من در هر ماه حدود 160 کیلو وات است و کلا آدمی هستم که تو نور کم زندگی می کنم و هفته ای یک بار هم ماشین رختشویی روشن می کنم یعنی توی دو دوره که قبض می یاد چهارهزار و سیصد چهارصد تومان پرداخت می کردم . هر کیلوات 16 تومان بوده تا قبل از این و بعد از این هم فقط تا زیر 100 کیلووات مشمول 16 تومان میشه . این سری فکر کنم باید 12-13 هزارتومان بدیم در خوشبینانه ترین حالت فقط واسه برق . خداییش هم دیگه نمی دونم چطوری کمتر مصرف کنم . همه لامپها کم مصرف هستند توی خانه و دیگه بچلونیم هم از این پایین تر نمیاد مصرفم . خب این شد برق . البته مصرف برق مشترک ساختمان ما بماند.
حالا بریم سراغ گاز . سر راست بگم قبض گاز اومد در خونه چند روز پیش برای چهار طبقه و چهار واحد که اون پایینش هم نوشته بود : مشترک عزیز بدون یارانه می شه 140.000 تومان . خب یعنی تقسیم کنیم توی چهار واحد میشه واحدی سی وپنج هزار تومان.
یعنی کل چهل هزار تومان که می دن به ما با این پول گاز پرید و علی موند و حوضش . یارانه تمام شد رفت پی کارش .
قبض اب و تلفن و ... بماند .
حالا بریم سراغ نان .
من نان سنگک می گیرم بدون خاش خاش 400 تومان با خاش خاش 500 تومان ! خب من یک و نصفی نون می گیرم دو سومش را صبح می خورم که جون داشته باشم سرسیلندر و بلند کنم . ناهار هم با برنج، نصفی نان می خورم و شب هم غذام نونی معمولا . یعنی مصرف روزانه من با هشتاد و هفت کیلو وزن یک نان و نصفی است در روز . به دو تا هم می رسه . چون کارم کار بدنی و صئعتی محسوب می شه .صرف هم با خوردن نان سنگکه . چون لواش دونه 100 تومان خیلی گرونتر در میاد برای امثال من که هر کدامش یک لقمه میشه .
بنزین که شد 700 تومان و همه هم در جریان هستند . برای رسیدن به مترو باید دو کورس ماشین شخصی سوار شم . میگرفتند 300 تاتومان . حالا 450-500 . یعنی قدیم بخواید حساب کنید از سر تخت طاوس تا دو تا چهار راه بعد از از شاه عباس و نادر شاه قدیم . بلیط مترو هم که می خریم و برگشت هم دوباره 450-500 میدیم که از ایستگاه مترو برگردیم سر خیابان. بعد اگه شخصی باشه که گفتم چقدر می گیره . اگر هم تاکسی سوار کنه که عملا تاکسی متر تو ایران کاربردی نداره و دکور محسوب می شه . بعد هم میگی چقدر بدم ؟ یارو می گه یک چیزی بده دیگه ! بابا چقدر بی صاحب این مملکت آخه . تو نرخ داری . هر که یک چیزی می گه . عشقی شده کلا همه چیز .
به هر حال چاره ای نیست چون ماشین هم ندارم و اگر هم داشتم بنزین هفتصد تومانی برام صرف نمی کرد سوار شم به اضافه هزینه های جانبیش مثل بیمه و سرویس و خرج های غیر مترقبه . تازه من عیال وار هم نیستم و نون خور هم ندارم و راستش با این وضعیت تا مدت ها هم نمی تونم جز خودم چرخ زندگی فرد دیگری را هم بچرخونم ، خرج الکی هم ندارم اما اخر برج که می رسه می بینم کیفم خالی شده .
اجاره خونه - این محلی که هستم 10 تومان پیش می گیرن با ماهی - 350 تومان اجاره برای خونه 50 متری . لونه مرغ . حالا شما ببینید من هزارجور خرج دیگر هم دارم که اینجا ننوشتم . دوا و درمان - هزینه های سربار - آموزش و آب و دون و رخت و لباس و ...
تفریح هم که دیگه حرفش رو نزنم بهتره .
اقتصاد مملکت مبتنی بر این شده که من یه پولی میدم به شما ، شما میدی به یکی دیگه و اونم میده به اون یکی و .... خلاصه اقتصاد جیب به جیب .
من خیلی نوشتم و اون هم پراکنده اما هدفم این بودکه در ارتباط با مقاله شما صورتی از چند خرج روزمره را بنویسم تا با چهل هزارتومان چندرغاز یارانه ها مطابقت بدید .
ممنون
علی هستم.